تعریف اخلاق
اخلاق یکی از مباحث مهم و اساسی و یکی از پیچیده ترین مباحث علوم نظری است.
اخلاق جمع خلق در برابر خلق است. خُلق :به باطن و سرشت یا صفات درونی گفته می شود.صفت درونی است که ملکه شده باشد.
خَلق : ظاهر یا صفات ظاهری (فیزیک و اندام و جسم انسان )
پس اخلاق آن صفات درونی است که به صورت ملکه در آمده باشد ( ملکه یعنی راحت از انسان صادر می شود.)
چه صفاتی ملکه شده باشد.الف:صفات خوب (فضایل) ب: صفات بد : رذایل
اخلاق یعنی چی ؟ صفات درونی یا صفاتی که در وجود به درجه ملکه رسیده باشد که باعث می شود انسان بعضی از اعمال خوب یا بد را به راحتی انجام دد.
هر صفتی یا ملکه ای رفتار خاص به خود را می طلبد.
تعریف علم اخلاق: علمی است که درباره فضایل و رذیل و اخلاق خوب و بد بحث می کند.
اشکالات وارد بر تعریف :
1- اگر صفت به حد ملکه رسیده باشد آیا کاری که انسان از روی عادت یا ملکه شدن انجام می دد می تواند آن کار ارزش اخلاقی داشته باشد؟
2- کسی که صفتی در درون آن هنوز ملکه نشده باشد و با خود تلاش میکند که آن کار را انجام دهد پس وقتی آن صفت ملکه در وجودش نشده پس فعل اخلاقی انجام نداده است ؟
3- اگر این تریف علم اخلاق باشد شخصی که می خواهد و ارادهمی کند یک فعل اخلاقی را انجام دهد و دارای ملک آن صفت هم هست ولی شرایط آن فعل را ندارد پس آیا درای آن ویژگی اخلاقی هست یا نه ؟ مثلا یک فرد سخاوتمند است ولی الان پول ندارد که به دیگران ببخشد پس آیا سخاوتمند است ؟
4- بعضی وقتها افراد رفتارهایی را ازخود تظاهر می کنند در صورتی که آن ویژگی ها در درونش نیست در واقع ریا می کند.